اگر هنگام غذا خوردن لباس...هایم را
کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را
بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده
است صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور
میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض
کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور
میشدم بارها و بارها داستانی را برایت
تعریف کنم...
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه م یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین
قدمهایت را کنار من برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو..
روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم
فرزند دلبندم،دوستت دارم
نظرات شما عزیزان:
M.Emami 

ساعت15:28---7 تير 1392
مادري دارم آرام
بي پروا از سكوت آب ها
شوقش از برگ درختان افزون
نگاهش لطيف تر از انوار بهار
كلامش آفتاب ،صدايش باران
مادري دارم كه خواندن نمي دانست
ولي درس زندگي آموخت
آموخت كه چگونه گل را شاد كنم
عشق را بفهمم
دشت دل را خوشه خوشه پر كنم از گل شقايق
آموخت كه چگونه دوست بدارم زندگي را
واقعا عالی بود...مرسی
بي پروا از سكوت آب ها
شوقش از برگ درختان افزون
نگاهش لطيف تر از انوار بهار
كلامش آفتاب ،صدايش باران
مادري دارم كه خواندن نمي دانست
ولي درس زندگي آموخت
آموخت كه چگونه گل را شاد كنم
عشق را بفهمم
دشت دل را خوشه خوشه پر كنم از گل شقايق
آموخت كه چگونه دوست بدارم زندگي را
واقعا عالی بود...مرسی
.: Weblog Themes By Pichak :.